اولا دانشگاه

ساخت وبلاگ
برای دوستانی ک سوال میکنن از ماجرای اقا...

باید بگم ما تا پای جلسه دوم خواستگاری رفتیم اما به دلایلی ک قبلاا تو پیج قبل توضیح دادم به هم خورد و هنوز فکر من مشغوله و اصلا دلم نمیخاد راجبش صحبت کنم.

برا همین خاطره کم میارم:)

+ نوشته شده در  شنبه بیستم آبان ۱۳۹۶ساعت 0:46&nbsp توسط اناهیتا  | 


اولا دانشگاه...
ما را در سایت اولا دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gisbanooo بازدید : 174 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 7:13

داشتم سریال وایکینگا رو میدیدم پس از کلی تعاریف و توصیه دوستان ، اولای فیلم دیدم ی مرد و از یه صف رد میکنن و میزننش و اشغال پرت میکنن بهش ،دل منم سریع میسوزه برا همه (،جز خودم) با خودم گفتم طفلی چرا اخه چقد بی رحم و وحشین مردم!!! حالا فوقش هرکارم کرده باشه چجور دلشون میاد اخه...! ازونجایی ک ادم یه طرفه به قاضی رویی نیستم ، نشستم فکر کردم اگر یکی بدترین کارو بکنه بازم مستحق همچین مجازاتی نیست؟ فکر کردم من حاضرم کیو تو زندگیم بزارم جای این مرد کتک خور:| سریع فکرم رفت روی یه اقایی ک چندهفته پیش سرش کلی گریه کردم و تا الان از کنار هر مردی رد میشم تن و بدنم میلرزه.... هفته های پیش بیرون بودم ی مرتیکه اشغال حدودا 60 ساله هی از روبروم،وسط پیاده رو اومد سمتم هی خودمو کشیدم کنار باز اومد اولا دانشگاه...
ما را در سایت اولا دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gisbanooo بازدید : 173 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 7:13

امان از وقتی انسان خودشو هیچی جز یه تیکه جسم بی ارزش نمیبینه... امان از وقتی یه زلزله کوچیک میاد و همون کافیه تا دو هفته خواب راحت نری و هر چیزی باعث شه قلبت واسته ان شاالله تموم شه این استرس برای هم وطنای خوبمون اما من کشیدم دردشو وحشتناااااکه هرچند ک کم باشه خواب و ارامشت به هم میریزه یادمه اون ماه ک مشهد زلزله اومد شب اول تمام تابلو و اینه و هرچی بود گذاشتیم پایین خودمونم تو راهرو نزدیک چارچوب در خوابیدیم.چه خوابی! تو امتحانام بود فکر میکنم ولی تا هشت صبح مگه خوابم برد،اخرم بزوررر یکم چرت میزدم باز بیدار میشدم بیرون شلوغغغ بود هوام خیلی سرد.ریسک بود تو خونه موندن اما هوام خیلییی سرد بود قشنگ قندیل میبستی وای وای وای....وای ازین انسان ضعیف که هرچیممم باشه باز در برابر اراده ی خ اولا دانشگاه...
ما را در سایت اولا دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gisbanooo بازدید : 183 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 7:13

ای خداااا

اصلا فکر نمی‌کردم ایران انقدر خسارت دیده باشه انقدر داغ دیده باشه....جیگرم کبابه الهی بمیرم براتون....

خدا سر دشمن ادمم نیاره استرسش هیچی اصن از دست دادن خانواده و هم وطنت...از دست دادن انسان اونم زیر یه خروار اوار و خاک و اهن و.....

انسان ضعیف....

خدا دلمون آتیشه صبر بده بهشون صبر بده ب ما....

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۶ساعت 16:26&nbsp توسط اناهیتا  | 


اولا دانشگاه...
ما را در سایت اولا دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gisbanooo بازدید : 166 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 7:13

ای خداااا ای داد بیداد ای داد بیداد الهی بمیرم برادلتون... دارم دیوونه میشم ک من تو خونمم و شما بی سرپناه دلم داره میترکه ای خدا چی بود این اخه.... چیکار کنن حالا این همه ادمی ک دونه دونه عزیزاشون زیر اجر و اهنن... از دست دادن عزیز وحشتناک سخته...حالا کنارش چندتا عریز از دست داده باشی...کنارش خونت خراب شه....بی کس بشی...سرد باشه....اب و غذا سخت برسه...اخ اخ اخ ای داد بیداد..... دل همه مردممون حتما خونه....کاش حتی اگر نداریم حتی در حد هزارتومنم که شده کمکی بکنیم. این درد یک روز دو روز تموم نمیشه....خیلیا بی کس شدن....تا حد اقل شیش ماه احتیاج به کمک هست کاش یادمون نره + نوشته شده در  چهارشنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۶ساعت 14:9&nbsp توسط اناهیتا  |  اولا دانشگاه...
ما را در سایت اولا دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gisbanooo بازدید : 147 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 7:13

از دوران پیش دانشگاهی عاشق و شیفته ی این شعر حافظ بودم و دوسش داشتم.....شعر ملایم و دوس ذاشتنی هست.... زلف آشفته و خوی (عرق روی صورت) کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان( با حالت افسوس و ناراحتی) نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست سر فرا گوش من آورد به آواز حزین (درگوشی با صدای ارووووم) گفت، ای عاشق دیرینه من خوابت هست(با افسوس گفت خوابت میاد!؟؟؟) عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند کافر عشق بود گر نشود باده پرست برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر که ندادند جز این تحفه به ما روز الست آن چه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم اگر از خمر بهشت است وگر باده مست خنده جام می و زلف گره گیر نگار ا اولا دانشگاه...
ما را در سایت اولا دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gisbanooo بازدید : 170 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 7:13

امروز داشتم دفترخاطرات دبیرستانم و میخوندم رسیدم به روزی که اولین اشپزیمو کردم چقد دلم تنگ شد برای اونروزا مامانم بیرون بودن با بابام و تا شب نمیومدن منم خونه تنها بودم و همش مشغول تلفنی حرف زدن با دوتا دوستا ی صمیمی دبیرستانم بودم یا تو فیس بوق میچرخیدم....خخخخ حس سرماخوردگی داشتم و کم کم بدنم داشت به لرزه میفتاد و ضعف داشتم ترسیدم سرما بخورم اخه نزدیک امتحانای سختمون بود مثلا درس فلسفه با تمام سختیش یه دبیر خیلییی بی اعصاب به اسم خانوم طاهری داشت که اگر یه سوال ج نمیدادی شروع میکرد ب جیغ جیغ مدرسه رو میزاشت رو سرش (خدا خیرش بده هنوز فلسفه حفظم) (کسایی ک رشته انسانی هستن میدونن چقدررر درس مشکلی هست فلسفه و منطق) (چقد حاشیه رفتم -_- همیشه کارم همینه ) خلاصه گفتم یه زنگ میزنم نرگ اولا دانشگاه...
ما را در سایت اولا دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : بخیراولین, نویسنده : gisbanooo بازدید : 173 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 7:13

یبارم روزای اخر سال بود با بچه ها قرار گذاشتیم بیایم مدرسه کل مدرسه خالی ما چندنفر با هم خوش بگذرونیم سوم راهنمایی بودم،  یه دبیر ریاضی داشتیم خانوم قارونی، اینا اعصابشون خورد شده بود لجشون گرفته بود از دست ما ک اینام مجبور بودن برا سه چهار نفر ما تا اخر ساعت تو مدرسه بمونن اومد سر کلاس گفت اومدین مدرسه از درس عقب نمونین اره.... بشینین بنویسین شروووع کرد به گفتن مساله ریاضی و مجبورمون کرد پای تخته حل کنیم و تو برگه بنویسیم ینی تا اخر ساعت ما ریاضی نوشتیم حل کردیم و فحش به خانوم قارونی بدبخت و خودمون دادیم یادمه این دبیر قبلا معاون و ناظممون بود یروز کرم زده بودم و دیر رسیده بودم از صف جا موندم تو پله ها دید منو گفت فلانی،کرم زدی؟؟؟ هول شدم گفتم اره دکتر داده گفت چی داده  گفتم مر اولا دانشگاه...
ما را در سایت اولا دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gisbanooo بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 7:13

امروز کلاسم با آقای... مشترک بود البته ههیچوقت این کلاس و نیومده بود ما چندهفته اول استاد نداشتیم اصلا بعدشم یبارم ک اومده بود من غیبت داشتم ندیدمش چندبااار چشم توچشم شدیم حس کردم یبار باحرص نگام میکنه ببار با لبخند من ک سر از کارش در نیاوردم حسم هنوز هست و امروز هم شعله ور تر شد :- ایکاش نمیدیدمش قهره اشتیه خدامیدونه انقد خستم کرد از کاراش ک نای فکر کردن بهشم ندارم حتی نگاهش مهم نیست چجوره (دروغ گفتم مهمه) ......... اون استادیم ک بهم پیام داده بود تعریف کرده بودم، با ما کلاس داره ینی من باهاش کلاس دارم. فکرم میکردم دیگه باهاش کلاس نداشته باشم ک اینجور جسور شده بود ولی اشتباه فکر میکردم چندجلسه ک اصلااا استاد نداشت اون درس مون اخرم اینو گذاشتن، اینم برعکس قبل ک همش سوال میپرسید اولا دانشگاه...
ما را در سایت اولا دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gisbanooo بازدید : 179 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 7:13